Thursday, September 29, 2011

224

پدرجان،در دویست و بیست و چهارمین روز از ربودنت،نهال دختری عاشق بهنام در حالی به زندگیش خاتمه داد
 که
هنوز هیچ خبری از کوهیارگودرزی نیست

Wednesday, September 28, 2011

223

پدرجان،دردویست و بیست و سومین روز از ربودنت، جنگی زرگری براه انداختند
تا 
 بتوانند همچنان خود را، پاک ترین دولت تاریخ، بخوانند

Tuesday, September 27, 2011

222

پدر جان،دویست و بیست و دومین روز از ربودنت،مصادف شد با شکست حصر شهر من
و 
من و شهرم شرمگین از نشکستن حصر تو


Monday, September 26, 2011

220

پدرجان،در دویست وبیستمین روز از ربودنت،دختری از طبقه ششم ساختمانی خود را به پایین پرت کرد
تا
مبادا به دست پلیس امنیت بیفتد و سر از نا کجاها در آورد






Sunday, September 25, 2011

217

پدر جان،دردویست و هفدهمین روز از ربودنت،در حالی بر تشکیل کمیته حقیقت یاب یازده سپتامبراصرار دارند
کــه
هنوز تکلیف ترور دکتر سودبخش و ده ها تن دیگر روشن نیست





Wednesday, September 21, 2011

216

پدر جان در دویست و شانزدهمین روز از ربودنت،اسارتت را انکار کردند
امّا
دوشهروند آمریکایی را  آزاد کردند






215

پدر جان در دویست و پانزدهمین روز از ربودنت،باشگاه پرسپولیس را به خود واگذار کردند
تا
از اصل کاملاً خصوصی سازی عقب نمانند

Monday, September 19, 2011

214


پدر جان در دویست و چهاردهمین روز از نبودنت، کسانی که توانایی مدیریت یک بانک را ندارند
 از
 توانـایی مـدیـــریـت جـهــــان دم زدنـد

Sunday, September 18, 2011

Saturday, September 17, 2011

212

پدر جان در دویست و دوازدهمین روز از ربودنت اختلاس سه هزار میلیارد تومانی هیچ ضربه ای به نظام نزد
امـا
  بادبادک   هوا کردن  تحقیر  و ضربه به نظام بود
                                                                             


Thursday, September 15, 2011

سر آغاز

با قامتی سرافراز، گرچه شلاق خورده، مجروح و حبس کشیده ایستاده ایم.
این وبلاگ را برای جمع کردن خبر های روزانه ای که در روزهای نبودنت اتفاق می افتد براه انداخته ام
هر روز چکیده ای از اتفاقات روزانه را برایت می نگارم به امیداینکه  هر چه زودترآزاد گردی تا فردای روشن را با هم جشن بگیریم.

هر چند دیر و دقیقا بعد از هفت ماه از ربودنت شروع کردم اما به امید فردایی کنار تو و با تو و به همراهی تو 
این راه را تا سر منزل مقصود که همانا پیروزی و آزادی برای نیل به دموکراسی میباشد با تمام توان ادامه خواهم داد.
باشد که فردایی را که نوید دادی دست در دست هم دهیم و به مهر میهن خویش کنیم آباد
چرا که محال است ایران که ویران شود. 

210

پدر جان در دویست و دهمین روز از ربوده شدنت فرزندی از بیشمار فرزندانت را به جرم فریاد زدن نامت و
به گناه همراهی با تو

در حالی که قرآن زیر بغل داشتند،شلاق زدند تابه خیال خود غرورش  را خُرد کنند