Sunday, April 22, 2012

هفت سال قدمت تاریخ

اتفاقن برای من هم تاریخ مثل احمدی نژاد از هفت سال قبل شروع شده
در این هفت سال قدمتِ تاریخ شاهد هفتصد نوع قیمت از هفتاد هزار نوع کالا بودم
در این هفت سال قدمتِ تاریخ شاهد هفت میلیون دروغ از ابر تاریخدان این هفت سال قدمت بودم
و هفت میلیون ماله کش بر دروغ های این ابر تاریخدان هفت رنگ.

قیمت نان هفت بار عوض شده

قیمت شیر هفتاد بار عوض شده
قیمت روغن خوراکی هرماه هفت بار عوض شده
قیمت انواع خدمات هفت هزار بار بیشتر شده
قیمت دلار در برهه ای از این هفت سال قدمت،هفت دقیقه ای یکبار زیاد شده
قیمت گوشت،هر هفته بیشتر شده
قیمت خانه ,قیمت هفت خون شده
حال شما پیشینیان تاریخِ قبل از این هفت سال بفرمایید آیا شما هم روزی هفت بار برای ادامه ی زندگی جان می کندید؟

Wednesday, April 4, 2012

بهارِ بی بهار خزانی بیش نیست

امروز سالروز تولد تو بود بهار.تو نبودی اما بهار بود.بهار بود اما حس بهار نبود.بهار بود اما بدون تو سرد بود.سرمای این بهار سرد تر از زمستان بود چون بهار نبود.شانزده فروردین است اما سرمای شانزده آذر دارد.
راستی بهار،مهم نیست که بهار است؛ اما مهم است که بهار نیست.
 به یادتیم بهار، حتی در بهار سرد بی بهار.بهارِ بی بهار خزانی بیش نیست.بهار، تو میشکفی حتی اگر در دل سیاه زمستان اسیرِ بند باشی.
تولدت مبارک بهاره.امید که صبر تو راهی برای هدایت باشد.

Sunday, April 1, 2012

بهار من کی می آیی؟

خوابتو دیدم.مثل آنچه هستی مهربان بودی و دنبال گمشده ات میگشتی.
گمشده ات با من همراه بود، آمده بود پیشواز.حتی بغلش نکردی.نبوسیدیش.اشکِ جاریِ چشمهایش را با دست خشک نکردی.لبخندی تحویلش دادی و مرا خواندی و دنبال گمشده ات گشتی.
آشفته بودی اما بودی
خندان و سراسیمه،از ماشین پیاده شدی اما نمیدانستی کجا باید دنبالش بگردی!
امروز خبر آمد که از سبز کردن عدسِ خشکِ  جیره ی غذاییِ بیماران بند ،از پشت حصارهای رجایی شهر،گزارش بهاری دادی.

فهمیدم! گمشده ات بهاری سبز بود.