Sunday, September 30, 2012

پشیمانم از رای سبزی که به شما دادم آقای موسوی

سه سال و چند ماه از آن روزهای پراحساس میگذرد.از آنروزهایی که بی محابا حتی ساعتهای استراحت و خواب،ذهنم از رای دادن و رای جمع کردن برای شما در استراحت نبود.از آنروزهایی که همه از مخالفِ تند گرفته تا خسته شده از نظام،از بازاری و کاسب و تاجر گرفته تا کارمند و نظامی وفرهنگی،همه همه به آمدن شما دلخوش کرده بودند و شما را در جمعهای خانوادگی و جمعهای خیابانی به دیگری پیشنهاد میدادند.
حالا دیگر یخ ذوب شده ی بین ما وشما که سیال شده بود و باعث شده بود با محبوبیت تمام اسم کوچک شما را فریاد بزنیم و روی درو دیوار شهرها حک کنیم دوباره منجمد شده و شما شدی آقای موسوی و این یعنی اینکه آن احساسات غلیان شده فروکش کرده و باعث شده  حداقل من یکنفر براحتی بتوانم با خودم کنار بیایم و ببینم چرا شما را اصلح میدانستم.چرا شما را عاشق شده بودم.چرا شما را تنها کسی میدانستم که این مملکت را نجات خواهد داد.
نتیجه شد: پشیمانیِ من.چرا؟چون شما تنها کاندیدی بودی که برنامه ی اقتصادی ارائه ندادید.
چون شما اگر توان جمع کردن یک تیمِ مشاورِ خوبِ اقتصادی داشتی و این تیم به شما برنامه می داد آنوقت بود که شما حرفی برای گفتن داشتید.
چون شما اگر اقتصاد مردم دغدغه ی ذهنتیان بود لاقل یک برنامه ی کوچک اقتصادی برای چهار سال ریاست جمهوری خود می
داد.اما افسوس و دریغ از این درایت.
ببینید من شما را با موفق ترین رییس جمهور های تاریخ مقایسه نکرده ام.شما را با رقیبتان مقایسه کردم و به این نتیجه رسیدم.
برخی از قیاسهای من اینها بودند:
تیمِ مشاور احمدی نژاد برنامه ی یارانه ای تعریف کرد چون دغدغه اش پول نفتِ سرِ سفره مردم بود اما شما چی؟
تیمِ مشاور احمدی نژاد مسکن مهر و پیوند مهر تعریف کرد چون دغدغه اش مسکن و ازدواج مردم بود اما شما چی؟
تیمِ مشاور احمدی نژاد دو هزار و پانصد شغل تعریف کرد چون دغدغه اش اشتغال جوانان بود اما شما چی؟
تیمِ مشاور احمدی نژاد بیمه ی زنان خانه دار تعریف کرد چون دغدغه اش دامان زن و معراج مردبود اما شما چی؟
تیمِ مشاور احمدی نژاد برای پرداختِ هزینه های یارانه چندین و چند اختلاس تعریف کرد و نتیجه گرفت اما شما چی؟
تیمِ مشاور احمدی نژاد حتی برای بعد از بن بستِ اختلاس،بازی دلار و سکه را تعریف کرد اما شما چی؟
محال است شما حتی در تخیلاتتان هم به دلار سه هزار تومانی می اندیشید اما آنها تخیل را واقعی کردند شما موفق بودید یا آنها؟
آنها وعده ی مدیریت جهانی دادند و موفق شدند که با دلار سه هزار تومانی جهان را مدیریت کنند و بخندند به شعار ناتوانی مدیریت نانوایی،که شما سر می دادید و ریش سبز کسانی که به شما رای دادند.
آنها کاری کرده اند که اگر یک آمریکایی نیت کند دلار بخرد مجبور شود سه هزار تومان پول بپردازد.کدام بیشتر است یک یا سه؟
دیدید به چه راحتی مدیریت را سه قبضه کردند؟
آنها نفت را بخشیدند و در ازایش دلار را دست گرفتند.آخر شما بگویید نفتی که با پشم معامله میشود پرسود تر است یا دلاری که در ازایِ یکش، سه میگیرند؟
نخندید جناب موسوی،به این فکر کنید که شما هم اگر توان این را داشتید که به دلار سه هزار تومانی حتی فکر بکنید نظرِ نزدیک به شما بوفور یافت میشد.
و من حق ندارم از نبود برنامه ی اقتصادی شما گله مند باشم واز رای سبزم پشیمان؟
اصلن شما را چه به ریاست جمهور؟ شما دیر فهمیدید که برای اینکار ساخته نشده اید،تازه اصرار هم میکردید.حالا که آن گوشه نشسته اید و نقاشی میکنید راحت تر نیستید خدایی؟

من پشیمانم از رایِ سبزی که به شما دادم چون با رای سبزم حتی سبزی هم نمی توانم بخرم چون برنامه ی اقتصادی نداشتید.
اما آنها که به شما رای ندادند،صد و شصت نفری به نیویورک سفر میکنند تا در بلاد کفر معامله هایی کنند که در ایران نمی توانند و این نتیجه ی درایت یک سر تیم خوب بود برای جمع کردن بهترین،پاکترین و خط قرمز ترین مشاورانی بود که توانایی معرفی یک برنامه ی هوشمند اقتصادی را دارا بودند.
حالا شما بمانید در آرزوهای رنگیتان برای اعتلای ایران.
من هم حالا که فهمیده شدم و از احساسات به دور شده ام تصمیم گرفته ام دیگر رای ندهم چون شما که قطعن نیستید احساساتمان را جریحه دار کنی.
رقیبتان هم دیگر نیست تا یک برنامه ی اقتصادی برای چند سال آینده تعریف کند.
 دیگران هم که یکی تک رای انداز است و یکی تک خورِ رای.
مددوف هم نشد پوتین که به او اعتماد کنم.

No comments:

Post a Comment